
سوادکوه- پدرم خدابیامرز که یک روستازاده کشاورز بود و فقط سواد خواندن قرآن را داشت، شبی از شبهای ماه مبارک رمضان درباره شب قدر میگفت: از پدربزرگم که ملای روستا بود شنیدهام که شب قدر تا قیامت هست و توضیح میداد که خداوند برای آنکه بندگانش را مورد لطف قرار دهد این شب ارزشمند را هر سال مثل همان شبی که قرآن را بر قلب نورانی پیامبر اکرم (ص) نازل فرمود، آیات و رحمت خود را بر خلق نازل میکند و خوشا بهحال آنهایی که این شب عظیم را درک میکنند.
نزدیک به 10سال از درگذشت پدرم میگذرد و هرسال در ماه مبارک رمضان آن جمله معروف او بهویژه در این شبها به ذهنم رسیده و ...؛ تا این که همین چند شب پیش بهدنبال یافتن منابعی برای نوشتن گزارشی با موضوع شب قدر بودم و خیلی اتفاقی این مطلب به چشمم خورد که: در تفسیر برهان از شیخ طوسی از ابوذر روایت شده: «به رسول خدا (ص) عرض کردم یا رسولالله (ص) آیا شب قدر، شبی است که در عهد انبیا بوده و امر به آنان نازل میشده و چون از دنیا میرفتند نزول امر در آن شب تعطیل میشده است؟ فرمودند: نه، بلکه شب قدر تا قیامت هست.»
و حالا با خودم فکر میکنم که قدیمیهای کمسوادمان هم، درباره اعتقادات خود، دین و آیین خدا چیزهایی میدانستند که گاه خیلی از باسوادان امروز در این زمینهها چیزی نمیدانند.
اگرچه در قرآن کریم آیهای که به صراحت بیان کند شب قدر چه شبی است دیده نمیشود ولی از بررسی چند آیه از قرآن کریم میتوان فهمید که شب قدر یکی از شبهای ماه مبارک رمضان است؛ خداوند متعال درقرآن کریم میفرماید: «انا انزلناه فی لیلةالقدر» و یا «انا انزلناه فی لیله مبارکه» این دو آیه شریفه گویای این موضوع است که قرآن کریم یکپارچه و در یک شب مبارک نازل شده است و در جای دیگر میفرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیهالقرآن» و گویای این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است، پس شب قدر در ماه رمضان است اما اینکه کدام یک از شبهای ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیز دیگری نیامده و تنها از راه اخبار میتوان آن شب را معین کرد.
در بعضی از روایات منقول از ائمه اطهار (ع) شب قدر یکی از شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان است و در برخی دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگری متعین در شب بیست و سوم است ولی معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان، شب قدر است و در آن شب قرآن نازل شده است.
شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و سالی که قرآن در آن نازل شد، نیست بلکه با تکرار سالها، آن شب نیز تکرار میشود، یعنی در هر ماه رمضان شب قدری است که در آن شب امور سال آینده تقدیر میشود و همچنان که گفته شد: از ظاهر جمله «شهر رمضان الذی انزل فیهالقرآن» چنین برمیآید تا مادامی که ماه رمضان تکرار میشود، آن شب نیز تکرار میشود، پس شب قدر منحصر در یک شب نیست بلکه در هر سال در ماه رمضان تکرار میشود.
از خدا بخواهیم که اهل معصیت نباشیم، حضرت آیتالله جوادی آملی در گفتاری شبهای قدر را اینگونه توصیف کرده است: «لیالی قدر برای ما تعیینکننده است، صرف آمرزش گناهان مردهها مطرح نیست، اینها یکی از زوایای فرعی لیله قدر است، شرح صدر طلب کردن، ظهور ولی عصر (عج) را مسئلت کردن، گسترش فرهنگ اسلامی را خواستن، وفاق ملی را مطرح کردن، کینهها را از دل زدودن و صدها معارف و معالی دیگر در صدر خواستههای ماست؛ آمرزش گناهان هم جزو خواستههای ماست ولی عمده آن است که گناه رخت بربندد، نه گناه بیاید و آمرزیده شود! عمده آن است که از خدا بخواهیم که اهل معصیت نباشیم.
از خدا بخواهیم که آن توفیق را، آن معرفت را، آن محبت را به ما عطا کند که ما هم لیله قدر بشویم. آنها که لیله قدر شدند، اسوه ما هستند، اگر درباره فاطمه زهرا (س) آمده است که او لیله قدر است، این سخن از سنخ تمثیل است و نه تعیین، یعنی 14 انسان کامل هر کدام لیله قدرند و اگر آنها لیله قدرند، شاگردان آنها میتوانند در حوزه ایمانی خود لیله قدر بشوند، تو لیلةالقدری، بدان؛ در صورتی که از لیلةالقبری بیرون بیایی! همه بزرگان به ما گفتند: اگر از لیلةالقبری به درآمدی، لیلةالقدر میشوی! اینکه در درونش گورستان فتنههاست، گورستان غیبتهاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شکمش هم گورستان حرامهاست؛ این «لیلةالقبر» است، نه لیلةالقدر!
اگر از لیلةالقبری به درآمد، «لیلة القدر» میشود؛ آنگاه خیر من الف شهر میشود، یک نفر بیش از هزار نفر میشود، آنگاه «کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله» خواهد شد. یک شب اگر بر هزار ماه فضیلت دارد، یک انسان هم بر هزار گروه فضیلت دارد، در صورتی که از لیلةالقبری به دربیاید، لیلةالقدر بشود، اینها نظیر اسماءالله نیست که توقیفی باشد! اگر به ما گفتند: فاطمه زهرا (س) لیله قدر است، یعنی ای زنان عالم! شما هم میتوانید در حوزه ایمانی خود بهدنبال مولاه و سیده خود، لیلةالقدر بشوید و اگر کسی قرآن در جان او جلوه کرد، او همین لیلةالقدر را در حوزه ایمانی خود خواهد داشت.»
* زندگی ما از اعمال پیش از شب قدر هم تاثیر میگیرد
در تفسیری از امام موسی درباره شب قدر آمده است: «آدمی همیشه میاندیشد که عمر و روزی نتیجه عملکرد انسان در تنها یک شب نیست، امروز شخصی در اثر بیماریای که از مدتی پیش بوده، میمیرد، چه بسا اسباب مرگ از چهار یا پنج سال پیش و یا از چند ماه پیش فراهم شده بوده و سبب مرگ او شده باشد.
یعنی به سبب اتفاقات یک شب نمرده است. امروز، هر کدام از ما زندگی میکنیم، ولی فقط بر اساس کاری که در شب قدر کردهایم، زندگی نمیکنیم، بلکه بر اساس اعمالمان که پیش از شب قدر هم بوده، زندگی میکنیم، از مدتها پیش تحصیل و کار و مهاجرت کردهایم و به کاری مشغولیم و اکنون بر اساس نتیجه فعالیتهایمان خوشبخت یا بدبخت هستیم، اینگونه نیست که انسان در دورهای بدبخت باشد و ناگهان سعادتمند شود، یا دورهای خوشبخت باشد و ناگهان بدبخت شود، این مسئله دور از ذهن است؛ بنابراین، باید تفسیر معقولی از شب قدر ارائه دهیم و در عین حال نباید از چارچوب متناسب با معنای قرآنی و اسلامی خارج شویم.
روزه آن چیزی است که سرنوشت آدمی را مقدر میکند و روزه در دهه آخر ماه رمضان و یا در هفته آخر این ماه کامل می شود و میبالد؛ در حقیقت، روزه رمز و راز شب قدر و سبب آن است.»
از آغاز ماه رمضان تمرین میکنیم و نتیجه این تمرین تسلط بر شهوات است، تو مختاری و میتوانی سعادت و شقاوت خود را تعیین کنی، بنابراین میتوانیم بگوییم که سعادت و شقاوت انسان در ماه رمضان رقم میخورد، در چه مقطعی از ماه رمضان؟ در اواخر ماه رمضان، آنچنان که در احادیث آمده است، شب قدر نیز در هفته یا دهه آخر ماه رمضان واقع شده است، زیرا این تمرین در آن هنگام به اوج خود میرسد.
معنای مشهور شب قدر این است که در این شب شرایط تغییر میکند و اعمال آدمی نوشته و روزی تقسیم میشود و این شب را مانند روز تقدیم بودجه دولتها به مجلس درنظر میآورند، من حقیقتاً این معنا را نمیفهمم، لزومی ندارد که این معنای خرافهای و شایع میان مردم را بپذیریم که در این شب ستارهها از حرکت باز میایستند و آسمان بالا یا پیش میرود و گرفتاریها فرود میآید و فقط کافی است که شخص دعا کند و بگوید فلان چیز را طلا کن و آن طلا شود، من شخصاً این معنای رایج را نمیفهمم و ای کاش که یک نفر این معنا را برای من توضیح دهد.
* زنده نگه داشتن شب قدر به چه معناست؟
استاد شهید مرتضی مطهری کلمه «احیاء» را اینگونه شرح داده است: کلمه «احیاء» یعنی زنده کردن، نقطه مقابل «اماته» که به معنی میراندن است، این کلمه چنین میرساند که شب که قسمتی از وقت انسان است، دو حالت دارد: ممکن است شبِ کسی زنده باشد و ممکن است شبِ او مرده باشد، شبِ زنده آن شبی است که انسان تمام یا لااقل پاسی از آن شب را با یاد خدا و با مناجات و راز و نیاز با ذات پروردگار بهسر ببرد و شب مُرده آن شبی است که انسان تمام آن شب را با غفلت و فراموشی ذات مقدس پروردگار بهسر ببرد، ممکن است کسی خیال کند که این تعبیر یک تعبیر مجازی است، یک نوع تعارف است: شب که زنده و مرده ندارد، شب بالاخره شب است، زمان است.
مقداری از زمان که این نیمکره زمین که ما در روی آن زندگی میکنیم مواجه با خورشید نیست و نور خورشید نمیتابد، به آن میگویند «شب»، شب به هر حال شب است؛ شب نه زندگی دارد و نه مردگی.
این سخن راست است ولی آن کسی که میگوید احیاء، شب را زنده نگه داشتن، مقصودش این نیست که این قطعه زمان را شما زنده نگه دارید، مقصود زنده نگه داشتن خود شماست در این قطعه از زمان.
به عبارت دقیقتر، برخلاف آنچه که ابتدائاً تصور میشود، ما خیال میکنیم زمان یک چیز است که همه ما در داخل آن قرار گرفتهایم، در صورتی که اینجور نیست، آن زمانی که فکر میکنیم همه در داخل آن قرار گرفتهایم آن زمانِ ما نیست، زمانی که ما روی آن حساب میکنیم، ساعات و دقایق و هفتهها و ماهها و سالها را حساب میکنیم، آن، زمان ما نیست، زمان این زمین است، زمان ما یک حقیقتی است متحد با وجود خود ما، جزء وجود ماست، زمانِ ما، زمان وجود ما از خود ما منفک و جدا نیست؛ چیزی که هست ما این زمان را که مقدار و اندازه دارد با زمان زمین حساب میکنیم، با آن تطبیق میکنیم، بعد خیال میکنیم زمان یک چیز است و همه ما در آن قرار گرفتهایم.
نه، زمان من یک چیز است، زمان شما یک چیز دیگر است یعنی مخصوص خودتان است، همینطور که قد شما که مثلًا 160 سانتیمتر است، این کمیت و مقدار مال شماست و قد من که 180 سانتیمتر است، کمیت و مقداری است مخصوصِ من، شما یک قد و یک اندازه دارید، من هم یک قد و یک اندازه مخصوص به خود؛ حالا اینها برابر با یکدیگر باشند یا نباشند مطلب جداگانهای است.
شما چون وجودتان یک وجود متحرک و سیال و متغیّر است، یک زمان در درون خودتان دارید، من هم یک زمان در درون خودم دارم، آن گل هم یک زمان در درون خودش دارد، آن درخت هم یک زمان در درون خودش دارد، این سنگ هم یک زمان در درون خودش دارد؛ و زمانی که در درون هر چیزی هست عین وجود آن چیز است.
حال که این مطلب را دانستیم معنی احیا شب قدر را میدانیم، زمان را زنده نگه داریم یعنی زمان خودمان را زنده نگه داریم، هر کداممان آن زمانی را که در درون ماست زنده نگه داریم، آن زمانی که در درون ماست چیست؟ آن همان خود ما هستیم، از حقیقتِ ما جدا نیست، پس زمان خودمان را، شب خودمان را زنده نگه داریم یعنی خودمان یک شب واقعاً زنده باشیم، واقعاً زنده زندگی کنیم نه اینکه مرده زندگی کنیم.
در اخبار و احادیث وارد شده است که در روز قیامت، گذشته انسان و زمان گذشته انسان را به انسان ارائه میدهند و انسانها مختلف میبینند؛ وقتی نگاه میکنند یک موجودی را میبینند که قطعاتی از آن سیاه و تیره است و قطعاتی از آن سفید و درخشان، به اختلاف. یک نفر میبیند بیشترِ این قطعات تیره است، دیگری میبیند بیشتر این قطعات سفید و براق است.
* موسم خلوت انس و غنیمت شمردن فرصت
اما شب قدر موسم خلوت انس و غنیمت شمردن فرصت برای جرعهنوشی از چشمهسار مغفرت الهی در ماه رمضان است و فرصت گرانقدری است تا با خود و پروردگار خویش خلوت کنیم و ساعتی را به مراقبه و محاسبه بپردازیم، این شبها فرصتی است تا بندگان خداوند در مقابل خالق خویش دفتر دل را گشوده و کتاب عمل خویش را بازخوانند.
در لیالی پرفیض قدر خداوند کریم، همگان را به خوان بیزوال کرم خویش فرا میخواند تا جانها و چشمان بیدار قبل از فجر را در چشمهسار رحمت قدر و موهبت خود جلوه و جلا بخشد.
اینک شب قدر است و ما بندگان عاصی پروردگار مهربان ماهها انتظار کشیدهایم تا باز هم ماه خدا و شب قدر فرا رسد و دست نیاز را بهسوی آستان رفیعش بالا بریم و پای طلب را به درگاه عظیم و بیمانند او بکشیم.
منبع : بلاغ